کد مطلب:252504 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

نگرش به تحمیل حضور امام در دربار و اشعار انقلابی امام
پس از هجوم وحشیانه تركها و مأموران دستگاه عباسی كه به خانه امام شب هنگام و تحمیل حضور او در دربار متوكل و انشاد اشعاری انقلابی و ایجاد دگرگونی عاطفی و روحی در متوكل و همپالكی های می گسارش نتایجی چند حاصل می گردد كه عبارتند از:

1- میزان تلوث محیط زندگی امام توسط رژیم حاكم و شیوه ی رفتاری آنان با حضرت، رفتاری كه ناشی از نفوذ تركها در دستگاه بوده و ارتكاب به گناهان بزرگ می باشد.

2- در حمله شبانه مأموران امنیتی دستگاه، امام با اتكاء به علم غیبی و فیوضات ربانی یا از دیگر طرق از هجوم وحشیانه مأموران رژیم آگاه بوده و به همین لحاظ تمام مدارك و اسناد همكاری با انقلابیون و كمك رسانی به علویان را مخفی می نماید و خود را مشغول تلاوت آیات قرآن می كند تا سردمداران و مورخین بپندارند كه این صحنه از طرف امام بر اساس طرح و نقشه حساب شده ای نبوده است.

3- در لحظات حضور امام در مجلس متوكل، حضرت به گونه ایی



[ صفحه 246]



سخن می گوید كه گویی اساسا هیچگونه خطری او را تهدید نمی كند در حالی كه با یقین كامل می دانست كه در شرایط حساس و خطرناكی قرار دارد، زیرا در همان لحظات كه سایرین به باده گساری و گناه مشغولند، اشعاری انقلابی به یاد خدا و مرگ می سراید.

4- متوكل در اوج عدم شعور و درك و احساس در آن شرایط روحی مشكل قرار دارد، در همان حال معترف به دو چیز است:

1- حق با امام و راه او منطبق با عدل و داد است.

2- رفتار خود (متوكل) دور از اسلام و تخلف از دستورات الهی است كه مسلمین در ثبوت آن متفق القولند، او به ارتكاب گناه بزرگ و آلایش های روحی خود اذعان دارد، لیكن درك و احساس این قضایا تحت پوشش مال و ثروت و ریاست و انگیزه های شخصی مخفی است. همان مصالح و منافع شخصی كه او را در قله ی كوهی از انحراف و دشمنان اهل بیت قرار داده است.

به هر تقدیر امام با سرودن اشعاری انقلابی توانست احساسات درونی را دگرگون ساخته و او را به گریه وادارد و خود را از نقشه های كیدآمیز و دامی كه بر ضد او طرح شده بود، نجات دهد تا آنجا كه متوكل تحت تأثیر عواطف انگیخته شده دستور می دهد چهار هزار دینار به وی تقدیم و او را با اعزاز و اكرام تمام به منزل رسانند.

قضیه ی دیگری است كه مورخین نقل می كنند كه حاكی از موضع امام در مقابل ستمگران رژیم است داستان در مورد احمد بن خصیب و رابطه ی او با امام است، ابن خصیب توسط منتصر به وزارت رسید كه بعدها نیز پشیمان شد، نامبرده شخصی بود تنگ نظر و بخیل



[ صفحه 247]



و بطی در رفع نیازهای مردم و شیوه ئی ستمگرانه و قلدرانه داشت.

گویند روزی ستمدیده ایی برای تظلم دست به دامان او شد، او در حالی كه سوار بر اسب بود پا از ركاب كشید و چنان بر سینه وی زد كه داد خواهنده در جا به قتل رسید، برخی از شاعران در این باره چنین سرودند:



قل للخلیفه یا بن عم محمد (ص)

اشكل وزیرك انه ركال



اشكله عن ركل الرجال فان ترد

مالا فعند وزیرك الاموال



به خلیفه بگو ای پسر عموی پیامبر، دست و پای وزیرت را به بند كش كه او بسیار لگد می زند دست و پایش را ببند تا اینسان مردم را لگد نزند، و اگر مال و ثروت می جوئی، وزیرت اموال زیادی دارد.

ابن خصیب با گروهی از تركها در روی كار آوردن مستعین همكاری مشتركی داشت لیكن مستعین بعدها او را در سال 248 به یونان نفی بلد نمود.

در دوران وزارتش روزی امام با وی قدم می زد، حضرت قدری عقب ماند، ابن خصیب می گوید: فدایت شوم تندتر تشریف بیاورید، حضرت می فرماید: انت المقدم یعنی تو پیشگامی.

راوی می گوید: طولی نكشید كه پس از چهار روز دیدیم به پای ابن خصیب زنجیر زده و او را به قتل رساندند امام در این سخن می خواهد به طور ناخودآگاه القاء و اتمام حجت نماید و او را متوجه اوضاع كند. ولی او هشیار نمی شود، و نیز می خواهد او را از ستمی كه بر او (امام) رفته است آگاه سازد این است كه برایش پیام می فرستد كه: لا قعدن بك من الله مقعدا الا تبقی لك معه باقیه: در مقابل



[ صفحه 248]



خدا به زودی آنچنان به زمین خواهی افتاد و در چنان وضعی قرارت خواهم داد كه برای هیچ چیز باقی نخواهد ماند. چهار روز طول نكشید كه به وصال دوزخ نایل شد.

این است دعای پر اثر مظلوم خاصه اگر امام معصوم باشد.